ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

زائرای امام رضا

دیروز ماماجون اینا از مشهد اومدن .   در ضمن سوغاتی هم برام آوردن (شلوارمو که میبینید یکی از سوغاتیامه). زائرای امام رضا زیارتتون قبول . ...
22 مرداد 1390

به به حمام

من(یاسمین زهرا) عاشق حمام هستم اما از لباس پوشیدن بدم میاد بخاطر همین تا میپیچنم توی حوله یه گریه حسابی میکنم بعد شیر میخورم و بعدش یه خواب خوب میرم. (بعد از حمام) (در حال چرت زدن) (یه خواب شیرین)   ...
22 مرداد 1390

دلم تنگ شده!!!!!!

الان تقریبا دوروزه باباجون و مامان جون و عمه زهرا و عمه فاطمه رفتن مشهد زیارت  و منم دقیقا دو روزه که اونا رو ندیدم. امروز خیلی بیتابی میکردم هم شیرمو خورده بودم هم تمیز بودم ودلدردم نداشتم   اما بازم گریه میکردم خیلی طول کشید تا خوابیدم میدونید چرا؟؟؟؟؟؟ آخه دلم تنگ شده   باباجون      مامان جون      عمه جونام        دلم یه ذره شده براتون. مواظب خودتون باشید و دعام کنید .   ...
20 مرداد 1390

لطفاً دعا كنيد

يا من اسمه دواء و ذكره شفاء امروز اصلاً هیچکدوممون حال خوبی نداریم. نوه خاله باباجونم، فاطمه ١١ ساله، متاسفانه دچار خونريزي مغزي شده و از دیروز رفته توی کما و سطح هوشیاریش به ٣ رسیده. از همه نی نی ها و مامان و باباهاشون می خوام که برای شفای عاجل فاطمه دعا کنن و به نيت شفاي او 10 صلوات بفرستن. ممنونم. ...
19 مرداد 1390

دارم مي رم حليم بخرم

  آخ جون. امروزم دوباره ياسي اينا ميان خونه ما. آخه مامان جون و باباجون باباييش با عمه هاش، امروز رفتن زيارت امام رضا (ع) مشهد. جاي همه ما واقعاً خالي! اما خب سهم ما از ياسي بيشتر شده. يعني اين چندروزه بيشتر ميبينيمشون. اما بعد از برگشتن خانواده باباييش، احتمالاً يه چندروز سهم اونا بيشتر ميشه! بهرحال بايد عدالت برقرار بشه ديگه! جاتون خالي امروز براي افطار آبگوشت عدس و كلم كه فكر كنم مختص ما شيرازياست داريم. ولي خب عدس و كلم كه براي ياسي جوني خوب نيست! البته منظور شير حاصل از عدس و كلمه. پس من يه ماموريت ويژه دارم. ساعت 14:45 كه كارم تموم ميشه مي رم و به دستور مامان جون براي رفاه حال ياسي و مامانشون حليم مي خرم! البته دعا كنين ...
18 مرداد 1390

ملچ و ملوچ

    یاسی زر زر نمونه یک انسان خود رای هست. هرکاری این مامان و بابا  بنده خدا کردن، آخر این یه ذره بچه ، پستونک نگرفت که نگرفت. البته سه چهار مرتبه ای اون اوایل گول خورد و  گذاشت تو دهانش وحتی یکی دوبار هم از طریق شیشه شیر خورد ولی دیگه زیر بار نرفت. مامانیش میگه ٥ نوع پستونک مختلف گذاشتم کنار دستم و امتحان می کنم . ولی نه! گلاب به روتون اوغ می زنه اساسی! اما جدیداً  وقتی واروش می کنیم یک صدای ملچ و ملوچی درمیاره که نگو. بنده خدا دستشو مشت میکنه و از سمت شصت لیس می زنه. جالب اینجاست که وقتی خودش دستشو برمیداره میزنه زیر گریه و باید کمکش کنیم و دستشو بچسبونیم به لباش تا بقیشو لیس بزنه. جاتون خالی...
17 مرداد 1390

چپ ، راست، روبرو

  يه نيگا به راست يه نيگا به چپ دوباره يه نيگا به راست  حالا يه نيگا به روبرو   ياسمين زهرا دوماه و بيست روزه يكشنبه 1390/05/16   ...
17 مرداد 1390

بدون شرح

من و بابای یاسی تصمیم گرفتیم این عکس رو بذاریم توی وبلاگ و از طرفدارای یاسمین بخوایم که خودشون یک عنوان برای این عکس بنویسن!!!!!! این گوی و این میدان. منتظر نظرای جالبتون هستیم.   ...
16 مرداد 1390